بعد از باران نگاهم آفتابی شو
رنگین کمان بودنت را دوست دارم
دلم یک عالمه تنهایی میخواهد
با یک عالمه تو
و تمام گوشه کنارهای اغوشت....!
بخدا عاشقانه را نباید نوشت....
عاشقانه باید گرم نفس باشد.....
بکر بکر از سینه بیرون بیاید و نجوا شود کنار گوشی ک
آنقدر نزدیک است
ک میتوانی لاله اش را لمس کنی با لبانت....
گاهی چقدر دلم هوس شیطنت میکند.....
از همان شیطنت هایی ک حرف تو پشت بند آن است
ک می گویی: مگه دستم بهت نرسه....
گرما یعنی
نفس های تو
دست های من
آغوش تو....
من ب خورشید ایمان ندارم....!
پله ها را بالا رفتم
پایین آمدم
عطرت یک جا بند نمی شود....!
نیما یوشیج در جشن تولد یک سالگی فرزندش نوشت:
فرزندم
یک بهار
یک تابستان
یک پاییز
و یک زمستان را دیدی
از این پس همه چیز جهان تکراریست
جز مهربانی
اونقدر مرامت فابریکه
ک تو هیچ نمایندگی ای قطعاتش پیدا نمیشه
تو بازی زندگی
موقع یار کشی،
چ خوبه آدم بگه:
منو عشقم،شما همه!
عشق واسه ی زن وقتیه ک
از روی ناراحتی با دستهای ظریفش روی سینه ی ستبر مردش میکوبه
و مرد آروم بغلش میکنه
دستاشو میبوسه و میگه:
نزن گلم دست خودت درد میگیره
لمس تن تو شهوت ست و گناه
حتی اگر خدا عقدمان را ببندد
داغی لبت جهنم من ست
حتی اگر فرشتگان سرود نیک بختی بخوانند
هم آغوشی با تو هم خوابگی چرک آلودی ست
حتی اگر خانه ی خدا خابگاهمان باشد
فرزندمان حرام نطفه ترین کودک زمین ست
حتی اگر تو مریم مقدس باشی و من روح القدس
حتی اگر هزار سال عاشق تو باشم
یک بوسه
یک نگاه حتی
حرامم باد
اگر تو عاشقم نباشی...
مردها هم قلب دارند
فقط صدایش یواش تر از صدای قلب یک زن است
مرد هم در خلوتش برای عشقش گریه میکند
شاید ندیده باشی
اما همیشه اشکهایش را در البوم دلتنگیش قاب میکند
هر وقت زن بودنت را میبیند
سینه را جلو میدهد
صدایش را کلفت تر میکند
تا مبادا لرزش دست هایش را ببینی
مرد ک باشی دوست داری از نگاه یک زن مرد باشی
ن بخاطر زور بازوها
مثل تو دلتنگ می شود
بچه می شود
بهانه میگیرد
تو اینها را خوب میدانی
تمام ارزویش اینست
ک سر روی پاهایت بگذارد تا موهایش را نوازش کنی
عاشق بوی موهای توست
و بیشتر از تو ب آغوش نیاز دارد
چون وقت تنهایی خاطره ی تو امیدوارش میکند
دستش را بگیر ...
با عشق نوازشش کن
دعوتش کن به یک رقص
بگذار با قدمهایی که به سویِ تو میآید از خودش دور شود
. شاید نمیدانی
آغوش یک مرد
گاهی
دنیایِ زنی را خراب میکند !
گاهی
... دستش را بگیر
نوازشش کن
دعوتش کن به یک رقص
حواست باشد
دنیای یک زن هیچ وقت خبرت نمیکند
" به مردی که زبانِ سکوت زن را بفهمد ، باید گفت خدا قوت "
مرا به کعبه چه حاجت!
طواف می کنم "مادری" را که
برای لمس دستانش هم
وضو باید گرفت ...
با زنت شوخی کن
سر به سرش بگذار
از غذایش بچش
از دستپختش تعریف کن
و بدان که اگر گاهی هم ظرف ها را تو بشوری
آسمان خدا به زمین نمی آید!
آخر می دانی؟
او همان دختر رویاهای دیروزت است
که به آشپز خانهء زندگی امروزت آمده
باور کن بدون او اجاق خانه ات حسابی کور کور است!
دختر که باشی
نفس بابایی لوس ِ بابایی
عزیز دردونه بابایی
حتی اگر بهت نگه . دستت رو میذاره روی چشماشو میگه :
این تویی که به چشمای من سوی دیدن میدی
خلاصه دختر یک کلام .... ـ نـــفــــس بـــابــــاســــت ...
زن که باشی ،
عاقبت یک جایی ،
یک وقتی
دلت اهلیهِ یک نفر می شه ..
و دلت ، برای نوازش هاش تنگ می شه ؛
حتی برای نوازش نکردنش !
برای حرف نزدناش ..
برای بد اخلاقیاش ..
برای بی تفاوتیهاش ..
تو می مونی و دلتنگی ها ،
تو می مونی و قلبی که لحظه های دیدار تند تر می تپه ..
سراسیمه می شی
، بی دست و پا می شی ، و دلتنگ می شی ،
دلواپس می شی ،
دلبسته می شی ؛
و می فهمی ، نمی شه "زن" بود و عاشــــــــــق نبود ...
رمانتیک ترین داستان عاشقانه
رومئو و ژولیت نیست
، که با هم از دنیا رفتند
بلکه قصه پدر بزرگ و مادر بزرگ است که به پای هم پیر شدند
دل همین است دیگر …
می نشیند برای خودش رویا میبافد
آرزوهای بی جا می کند …
مثل آرزوی بوییدن عطر گس زنانه ات
مثل آرزوی بوسه های حریصانه و تکثیر شیرین یک گناه در آغوشت
مثل عاشقانه تسلیم شدن مقابل هوس هایت !
مثل …
میدانی ! ؟
باز هم آسمان و ریسمان بافته ام !
تمامی ماجرا همین است
من جز تو هیچ آرزویی ندارم !
ﻣـﺮﺩ ﺑــﺎﯾــﺪ ﻭﻗــﺘــﯽ هـمـسـرش
ﻋـﺼـﺒـﺎﻧـﯿـﻪ
نـﺎﺭﺍﺣـﺘـﻪ,
ﻣﯿﺨﻮﺍﺩ ﺩﺍﺩ ﺑﺰﻧﻪ
ﻭﺍﯾﺴﻪ ﺭﻭﺑﺮﻭﺵ ﺑﮕﻪ :
ﺗﻮ ﭼﺸﺎﻡ ﻧﯿﮕــــﺎ ﮐﻦ ,
ﺑﻬﺖ ﻣﯿﮕﻢ ﺗﻮ ﭼﺸﺎﻡ ﻧﯿﮕﺎ ﮐﻦ ﺣﺎﻻ ﺩﺍﺩ ﺑﺰﻥ ,
ﺑﮕﻮ ﺍﺯ چی ﻧﺎﺭﺍﺣﺘﯽ
ﺑﻌﺪ همسرش ﺩﺍﺩ ﺑﺰﻧﻪ ,
ﮔﻠﻪ ﮐﻨﻪ
, ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺑﮑﺸﻪ ,
ﮔﺮﯾﻪ ﮐﻨﻪ
ﺣﺘﯽ ﺑﺎ ﻣﺸﺘﺎﯼ ﺯﻧﻮﻧﻪ ﺵ ﺑﮑﻮﺑﻪ ﺗﻮ ﺑﻐﻠﻪ مرد
ﺁﺧﺮﺵ ﺧﺴﺘﻪ ﻣﯿﺸﻪ ﻣﯿﺰﻧﻪ ﺯﯾﺮ ﮔﺮﯾﻪ
ﻫـﻤـﻮﻧـﺠﺎ ﺑـﺎﯾـﺪ ﺑـﻐـﻠـﺶ ﮐـﻨـﻪ
ﻧـﺬﺍﺭﻩ ﺗـﻨـﻬـﺎ ﺑـﺎﺷــﻪ
ﺣـﺮﻑ ﻧـﺰﻧـﻪ ﻫﺎ ,
ﺗـﻮﺿـﯿـﺢ ﻧـﺪﻩ ﻫـﺎ
ﮐﻞ ﮐﻞ ﻧﮑﻨــــــــﻪ ﻫﺎ , ﺗﻮﺟﯿﻪ ﻧﮑﻨﻪ ﻫﺎ
ﻓﻘﻂ ﻧﺬﺍﺭﻩ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﮐﻨﻪ ﺗﻨﻬﺎﺳﺖ
ﻣﺮﺩ ﺑﺎﯾﺪ ﮔﺎﻫﯽ ﻭﻗﺘﺎ ﻣﺮﺩﻭﻧﮕﯿﺸﻮ ﺑﺎ ﺳـــﮑﻮﺕ ﺛﺎﺑـــﺖ ﮐـــﻨــــﻪ ...
ﺑـــﺎ ﺑـــﻐـــﻠـــــــﺶ!
کاش پیدا شوی....
ببوسمت......
ببویمت... لمست کنم.......
کیف کنم.......
دنیا را در وجود زنانه ی تو تعریف کنم......
همین که باشی ای کاش های من تمام میشود....
کاش پیدا شوی از نو متولدم کنی ...
من با تو فاصله ای ندارم !
مـثـل هـوا کـنـارت هـسـتـم ...
فـقـط ، کـمـی مـرا نـفـس بـکـش
" حبسم کن درون سینه ات ...
هــــوا را هــــــر چــــقــدر نفـــــس بــکــشـــی
بـــاز هــــــم بـــرای کــشیـــدنش بـــال بـــال میزنی...
مــثـــل تـــــــــــــو...
کـــه هـــر چــــقدر کـــه بــاشــی...
بــاز بــاید بـــاشی!
مـیـفهــمی چـــــه میگویــــم؟؟!!!
بـــــــــــــودنـــت مهــــــــــــم اســـت...!!!
از راه برسی
و جوری مرا در آغوش بگیری
که حتی عقربه ها هم جرات نکنند از این لحظه عبور کنند
و من به اندازه ی تمام روزهای کم بودنت تو را ببویم و ...
در این زمان متوقف سالها در آغوشت زندگی کنم
بی ترس فردا ها...
هوا نیستم
اما همیشه چشم به آسمان دارم
حال عجیبی ست دیدن
همان اسمان که
شاید تو
دقایقی پیش ب ان نگاه کرده ای
فاجعه یعنی
آنقدر در تو غرق شده ام
ک از تلاقی نگاهم با دیگری
احساس خیانت میکنم
عشق یعنی همین...
صدا بزن مرا...
مهم نیست ب چه نامی
فقط "میم "مالکیت را آخرش بگذار
میخواهم باور کنم مال تو هستم
تو را ن عاشقانه نه عاقلانه و نه حتی عاجزانه
ک تو را
عادلانه در اغوش می کشم
عدل مگر نه ان است
ک هر چیزی سر جای خودش باشد؟
آغوش گرمم باش:
بگذار فراموش کنم لحظه هایی را که در سرمای بی کسی لرزیدم!